Hugo Ernst ([1])
هوگو اِرنست
بازرسان ادارى
اعتماد مىكنند فقط
به چهرهى عكس ِ گذرنامهى تو .
با نگاهى سختگير
سرباز سرزنش كرد
قباى باز ِ مرا
پيش ازآنكه من
به آرامگاهِ لنين
درون شوم.
يكى مىگويد
من مىنويسم آنچه را كه مىتوانم
نه آنچه را كه مىخواهم
يكى ديگر مىگويد
در كمونيسم
ما هنوز كاملا"
در آغاز هستيم.
به اين مَردِ بزرگ
ولاديمير ايلييج
آرامش ِ (آنچهكه) ناپيداست
هنوز دريغ مىشود
تا كِى اين خلق
خاموش از كنار ِاو خواهد گذشت؟
حكومت، مردم را بازرسى مىكند
چهكسى حكومت را بازرسى مىكند؟
چرا مجاز نيست اينجا همهچيز
در بارهى همهچيز صحبت شود؟
چرا مجاز نيست اينجا همهچيز
بهپُرسش درآيد؟
چهگونه آدمهايىاند اينان
كه چنين بىاعتمادند؟
اينهمه پُرسش
اينهمه امكان
اينهمه احتمال
اينهمه گونههاى خواندن (مطالعه).
گفتگوى باز
با سه كَرولال
شامگاهان در مهمانخانه
با ميوهها و شراب.
هاكوب هاكوبيان
بهپايان برده است چند هفتهى پيش
برگردانِ
گفتوگوى اِكِرمان با گوته را
به زبان ارمنى
كتاب(دههزار نسخه)
در دو ساعت فروخته شدهبود.
مهربانى ِترسان
در نگاهِ
زنى كه دارد فرش مىشويد
بر ساحل در باكو .
[1] - سرايندهى اين شعرها در سال
1907 در شهر Rot در منطقه Oberschwaben زاده شده است. نام كتاب شعر او كه من اين شعرع ها را ازآن گرفته ام اين است: « روسيه در تأثّراتِ حسّى . تصويرهاى سفر به روسيه. 1976» Russlandimpressionen. Reisebilder aus UDSSR . برگردان اين شعرها نه به سببِ نگاه خُرهگير و انتقادىِ آنها بلكه تنها براى نشان دادن نمونه هايى از شعرهاى بىمايهى سياسى آلمان است و نه چيزديگر. نمونهى ابزاركردنِ شعر ( هنر يكسره) از سوى آدمهاى بىمنش. نمونههاى اينگونه ابزارسازىهاى بيارزش در ميان هنرمندانِ فرصتطلبِ اتّحاد شوروى هم كم نبوده اند.