نِلى  زاكْس

 

 

Nelly Sachs  [1]

 

 

اين‌جا و آن‌جا

 

 

اين‌جا و آن‌جا بايد فانوس ِ شفقت را

براى ماهى‌ها آويخت،

آن‌جا كه قُلّابِ ماهی‌گيرى بلعيده ‌مى‌شود،

يا با خفّه‌كردن انجام داده مى‌شود.

 

در آن‌جا ستاره‌ى رنج‌

به نقطه‌ى رهايى( از رنج)  رسيده است.

 

يا به‌آن‌جا

جايى كه عاشقان درد مى‌كِشند،

عاشقانى،

كه ،بارى، هميشه در نزديكى ِ مُردن اند.

 

[ نام ندارد]

[بی‌قافیه]

 

ببین آخر

ببنین آخر

انسانی قِی  می‌کند

درست در میان میدان بازار

صدای کوبیدنِ ضربان‌اش را می‌شنوی

و شهر ِبزرگ

چنبره‌زده  در پیرامونِ بدنِ او

روی چرخ‌های لاستیکی ــ

زیرا که سرنوشت

چرخ ِزمان را

پوشانده است ــ

خودرا بلند می‌کند

به[سطح ِ] نَفَس‌های او .

 

اجناس ِشیشه‌ئی در بساط[ ِمغازه‌ها]

چشم‌های شکسته‌ی کلاغان

جرقّه می‌زنند

سیاه، پرچم می‌افرازند دودکش‌ها

بر گور  ِهوا .

 

امّا انسان

آه گفته است

و بالا می‌رود

یک شمع ِ راست[قامت]

به‌درونِ شب.

 


 

[1]- [1]- Nelly  Sachs

  - 1891(برلين)/1970( اِستُكهُلم)- يكى از شاعره‌هاى ِآلمانى‌زبان. دختر يكى از ثروت‌مندان صاحبِ يك شركتِ توليدى. از يك خانواده‌ى يهودى. 1940 به سوئد فرار كرد.  شهروند آن كشور شد. برخى‌ها مى‌گويند كه آغاز ِآفرينش ِهنرى‌او مسئله‌ى اُفولِ يهوديتِ اروپايى است كه در نگاهِ اين زنِ حسّاس به‌مثابهِ نمادى براى انسان به‌طوركلّى شد كه  هميشه در حال فرار است. 1965 جايزه‌ى صلح ِ نشر ِكتابِ آلمان را به او دادند. سال 1966 جايزه‌ى نوبل را. شعرهاى او نيز مانندِ شعرهاى پاوْل  سِلان ( شاعر يهودىِآلمانى) چندپهلو، ناروشن، و دشوار‌فهم است.    

                                    یازگشت به فهرست همه‌ی نوشته‌ها    یازگشت به فهرست این نوشته