دِتلِو فون لیلیِنکرون
لالایی
[باقافیه]
در پیش ِدر، خوابیدهست درخت،
روئیایی از میانِ باغ میگذرد.
قایق ِماه آهسته شناور است ،
و خروس در خواب میخوانَد.
بخواب، گُرگِ کوچکِ من، بخواب.
بخواب، گرگی ِمن. دراین دیرهنگام
لبهای قرمز ِتورا میبوسم.
پاهای کوچکِ تُپَلات را دراز کن،
[آنها] هنوز بر روی راه و سنگ نایستادهاند.
بخواب، گُرگِ کوچکِ من، بخواب.
بخواب، گُرگی ِمن، آن روزگار خواهد آمد،
که باران ببارد، توفان شود و برف ببارد،
زندهگی خواهی کرد در شتابی پیوسته،
آرزوی خواب و آرمیدن خواهی کرد.
بخواب، گُرگِ کوچکِ من، بخواب.
در پیش ِدر، خوابیدهست درخت،
روئیایی از میانِ باغ میگذرد.
قایق ِماه آهسته شناور است ،
و خروس در خواب میخوانَد.
بخواب، گُرگِ کوچکِ من، بخواب.