Paul Celan   [1]

 

پاول  سِلان

 

 

 

ستودن ِ دورى

 

 

در چشمه‌ى چشم‌هاى تو

زنده‌گى مى‌كنند دام‌هاى ماهيانِ درياى ديوانه

در چشمه‌ى چشم‌هاى تو

دريا بر سر ِپيمان خود مى‌ايستد‌.   ( دريا آن‌گونه هست كه هست. )

 

اين‌جا مى‌افكنم من

يك قلب را، كه در ميانِ آدميان سَر مى‌كُند،

پوشاك‌هايم را و درخشش ِيك سوگند را:

 

سياه‌تر در سياه، من عريان‌تر هستم.

گناه‌كار  نخست من وفادار هستم.

من تو هستم، آن‌گاه كم من من هستم.

 

در چشمه‌ى چشم‌هاى تو

در كار هستم و خوابِ طعمه‌اى را مى‌بينم.

 

يك دام  دام ِديگرى را شكار مى‌كند:

ما جدا مى‌شويم درهم‌پيچيده.

 

در چشمه‌ى چشم‌هاى تو

يك دارزن  ريسمانى را خفّه مى‌كند.

 

 

سبوها(جام‌ها)

 

 

روى ميز ِدراز ِزمان

مِى‌گسارى مى‌كنند سبوها(جام‌ها)ى خدا.

آن‌ها مى‌نوشند چشم‌هاى بينايان و نابينايان را تا واپسين جُرعه،

قلب‌هاى سايه‌هايى را كه فرمان‌روايى مى‌كنند،

گونه‌هاى گود‌رفته‌ى شبان‌گاهان را.

آن‌ها مِى‌گسارانِ قهّارى هستند:

آن‌ها تُهى را به‌سوى دهان مى‌برند هم‌چنا‌ن‌كه سرشارى را

و از كف لب‌ريز نمى‌شوند هم‌چون تو يا من.

 

 

 

 

پاول  سِلان

درختِ صنوبر

 

درختِ صنوبر، برگِ تو نگاه می‌کند سفید به درون تاریکی.

موهای مادر ِ من هرگز سفید نبود.

 

کاسنی ِزرد، اوکراین خیلی سبز است.

مادر ِ موبور ِمن به حانه[به‌کشور]برنگشت.

 

ابر ِباران‌زا، آیا به چشمه‌ها نزدیک می‌شوی؟

مادر ِکم‌صدای من برای همه می‌گرید.

 

ستاره‌ی گِرد،تو دور می‌زنی یک دور ِطلایی را.

قلبِ مادر ِمن از سُرب  زخمی بود.

 

در ِاز چوبِ چنار،چه کسی تو را از لولا درخواهدآورد؟  [چه کسی تو را خواهدگشود؟]

مادر ِمهربانِ من نمی‌تواند بیاید.


 

  - 1920.  (چرنوویتس/ بوکووینا)/1970 ( پاريس) خودكُشى. شاعر آلمانى زبان. ازهزارونه‌صدوچهل‌وهشت

در پاريس. در زُمره‌ى شاعران بزرگِ سده‌ى 20 قلم‌داد مى‌شود. مى‌گويند كه كارهاى او ريشه در سنّت‌ها فرهنگى ِيهود دارد. شعرهاى او، از سوى گروهى از سنجش‌گرانِ ادبى آلمان، در شمار ِشعرهاى دو و يا چندمعنا آورده مى‌شود. دشوار‌فهم است. چندمعنايى و دشوارْفهم‌بودن ِشعرهاى شاعرانى مانندِ پ. سِلان، با چندمعنايى ِشعرهاى شارعرانى مانندِ حافظ  بسيار متفاوت است  .

ترجمه‌ى اين شعرها، كه براى من بسيار دشوار است، تنها براى آوردنِ نمونه‌ها است. شايد در بحث‌هايى كه اگر فرصت باشد درباره‌ى شعر و شاعران آلمان بخواهيم داشته باشيم به‌درد بخورد.

                                 یازگشت به فهرست همه‌ی نوشته‌ها    یازگشت به فهرست این نوشته