گونتِر  آیش

موجودی

[صورت‌برداری از موجودی]

[باقافیه]

 

این کلاهِ کَپی ِمن است،

این بالاپوش ِگَرم ِمن است،

این‌جا  ریش‌تراش ِمن

در توبره‌ی کتانی.

 

قوطی ِخوراکی:

بشقابِ من، لیوان من،

روی حَلَبِ سفید

آن نام را تراشیده‌ام.

 

تراشیده‌شده این‌جا بااین

میخ ِارزش‌مند،

که آن‌را من از

چشم‌های مشتاق پنهان می‌دارم.

 

در کیسه‌ی نان، هست

یک‌جفت جورابِ پشمی

و چیزهایی که من

به‌هیچ‌کس لو نمی‌دهم.

 

این‌طوری او خدمت می‌کند مانندِ یک بالش

شب‌ها به سر ِمن.

زیرانداز  این‌جا قرار دارد

میان ِمن و زمین.

 

ابن مداد را

من بیش‌از هرچیزی دوست دارم:

روزها او برای من شعرهایی را می‌نویسد

که‌شان  من شب‌ها اندیشیده‌ام.

 

این دفتر ِیادداشتِ من است،

این اجزای چادر ِمن است،

این هوله‌ی من است،

این نخ ِقرقره‌ی من است.

 

                                                     یازگشت به فهرست همه‌ی نوشته‌ها      یازگشت به فهرست این نوشته