پیش‌گفتار :

 

 

پیش‌اندیشی‌ها

 

از دایره‌ای مربّع‌ساختن  یا

 این ناشدنی، نوشتن ِیک شعرشناسی  از شعر ِسده‌ی بیستم

 

 

« یک فلسفه‌ی شعر – من همیشه چنین چیزی را آرزو کرده‌ام. یک هم‌چه فلسفه‌ی شعری بی‌تردید یک دانش ِِشعرشناسی است، ( شعرشناسی ) ولی نه در معنای تشریح ِ جنبه‌‌های پیشه‌ورانه . . . ، بل‌که در معنای پژوهش این که، چه‌گونه آن‌چه که جنبه‌ی فلسفی دارد، خودرا، در دورترین پس‌زمینه‌های شعر، به آن نحوه‌ای که تاکنون شناخته‌نشده، آشکار می‌سازد. »

                                                       { یوهانس  ر. بِشِر – دفاع از شعر }([1])  

 

« آن شاعر، که درباره‌ی شعر سخن می‌گوید یا می‌نویسد،برای این کار دارای توانایی‌های ویژه و مرزها ( محدودیت‌ها )ی ویژه است : اگر این را بپذیریم، بهتر می‌توانیم آن‌ها را بسنجیم و در باره‌ی آن‌ها داوری کنیم – یک هشدار، که آن‌را من به شاعران به‌همان اندازه سفارش می‌کنم که به خواننده‌گان، در باره‌ی آن‌چه که شاعران در باره‌ی شعر می‌گویند . . .  ولی من گمان می‌کنم، که نوشته‌های انتقادی ( سنجش‌گرانه‌ی ) شاعران، که برخی نمونه‌های برجسته ازآن‌ها در گذشته وجود دارد، توجّه خودرا در بخش بزرگ خود مَدیونِ این واقعیت‌اند، که شاعر، خواه در پَس‌توی خودآگاهی‌اش یا با عمدی آشکار، همیشه تلاش می‌کند، از آن نحوه‌ای، که او شعر می‌سراید دفاع کند و یا آن نحوه‌ای را که خودِ او دوست دارد درآن شعر بگوید، صورت‌بندی کند. »

                                                                  {ت.اس. اِلیوت : شاعر در باره‌ی شعر }([2])

 

 

« در یک شعرشناسی، بنیادهایی مشخّص شده و تجسّم می‌یابند، که برپایه‌ی آن‌ها هربار می‌تواند با زبان رفتار شود. این شعرشناسی، وابسته به‌قواعدِ زبان در همان زمانِ خود است، البتّه نه در معنای یک مناسبات آینه‌یی. این شعرشناسی صورت‌بندی می‌کند آن بنیادِ دیدگاهی‌ای را، که بدون آن‌ هیج متنی دیگر نمی‌تواند طرح افکنده شود، حتّی اگر که آن (بنیاد) در رَوَندِ پدید‌آمدنِ متن محو شود. این شعرشناسی، هم‌زمان  هم جانشین‌ناشدنی و هم کهنه‌شده  است. »

                                                                  {فرانس  مون : به یک ارّه فکرکردن}([3])

 

 

« ما باید خو کنیم به‌این، که نمی‌توانیم چیزی قطعی درباره‌ی شعر به‌دست آوریم. ما تنها می‌توانیم در خویشتن‌ ِخود، یک تصوّر کم‌یا‌بیش کاربَرانه از شعر بسازیم. من حتّی جُراَت کرده این باور را مطرح می‌کنم، که اصلا" این ناشدنی‌بودنِ توضیح ِ کامل موضوع شعر، ادامه‌کاریِ آن را سبب می‌شود.»

                                      {گونتِر  کونِرت : در برابر ِتوفان نوح. شعر به‌مثابهِ کَشتی نوح}([4])

 

اگر که خودِ شاعران – دراین‌جا  ت.اس. اِلیوت، یوهانس ر. بِشِر، گونتِر کونِرت – نمی‌بودند که هم‌واره دراین باره اندیشیده‌اند که آیا و چه‌گونه یک رشته‌ی علمی   شناختِ شعر می‌بایست تحقّق یابد، (آن‌گاه) دانش ِادبیات لزومی نمی‌دید که حتّی اصلا" در صدد برآید برای یک چنین کوشش و آزمایشی خطر کند. زیرا در نخستین جُست‌جوها و پرسش‌ها ثابت می‌شود، که یک نظریه‌ی علمی ِشناخت ِشعر، آن‌گونه که در سده‌های پیش شاید هنوز فکرشدنی بود، هرگز نمی‌تواند وجود داشته‌باشد. با این وجود اگر کسی این ( شعرشناسی) را می‌نوشت، آن‌گاه آن نوشته، یا اثری درباره‌ی آیین ‌ِکار می‌بود، که هیچ نویسنده ‌ای به‌آن علاقه نشان نمی‌داد، یا این‌که یک فلسفه‌ای می‌بود، که می‌بایست در یک‌چنان تجریدِ بالایی غرق می‌شد که درآن، خودِ شعر دیگر بازشناختنی نمی‌بود و یا این‌که اصلا" درآن گُم می‌شد. با این کار، هم‌چنین احتمالا" درباره‌ی شرایط، دشواری‌ها و تلاش‌های سمت‌یابانه‌ی شاعرانِ جداگانه هم کم می‌شد اطلّاعی یافت. ازاین‌رو یک‌چنین تلاشی هرگز حتّی در نظر هم نیست.

یک عامل ِیک‌سره‌دیگری ولی به‌سودِ یک هم‌چه تلاشی سخن می‌گوید. وقتی که انسان ژرف‌تر با کارهای شعریِ آن شاعرانی آشنا می‌شود، که برای سده‌ی بیستم مهم هستند، آن‌گاه با شواهدی روبه‌رو می‌شود، که درآن‌ها، این شاعران درباره‌ی جنبه‌ی عملی ِنوشتن ِشعر، ولی بیش‌تر درباره‌ی دشواری‌ها و مسایل ِ نوشتن ِشعرسخن می‌گویند، گاه‌گاه حتّی به‌معنایی که می‌شود آن را فلسفی خواند. یعنی آن‌گاه که آنان می‌کوشند فراتر از تجاربِ خودی، بخت و امکان شعر را در این سده ارزیابی کنند و نیز به پرسش ِپایانی ِ: شعرچیست ؟ پاسخ دهند.

این البتّه برای شعرشناسی در سده‌ی بیستم هم شاخص است: چه بسیار پرسش‌ها ( که دراین معنی شاعران به‌میان می‌کشند)، چه بسیار پاسخ‌ها ( که این شاعران می‌دهند) در کنار هم جا گرفته‌اند، بخشی هم‌خوان و بخشی ناهم‌خوان، بخشی باهم همانند، گویی که نویسنده‌گان به‌کمکِ  ِصداهای ارتباطی از فرای دهه‌ها باهم‌دیگر در پِی‌وَندند، و گاه در چنان اندازه‌ای ناهم‌خوان‌باهم، گویی که آنان در دو جهانِ متفاوت زیسته‌اند.

با این اشاره، این نیز گفته شده است که در یک کتابی که در آن چنین متن ‌هایی گردآوری شده‌اند، آواز ِیک‌صدایی خوانده نمی‌شود، بل‌که یک گروه ِ هم‌نوازانِ چندصدائه به‌گوش می‌رسد. ازاین‌رو، این صداها نه مانندِ آن ترانه‌ای که دارای آهنگی یک‌سان است و در آن دو یا سه یا چند نفر به‌ترتیب و با فاصله می‌خوانند، به‌شکلی بی‌زمان، اجراء و ردیف می‌شوند، بل‌که با آن نحوه‌ای پیش‌نهاده می‌شوند که گذر ِ زمانِ این قرن را با بُرهه‌ها ( بُرش‌ها)ی تاریخی آن ، در آیینه‌ی این متن‌های ارائه‌شده، نمایش دهد، تا این برداشت و احساس ( در خواننده) پدید نیاید، که گویی عملا" با یک منظره‌ی خوش‌وآرام ِ درونِ ادبیات روبه‌رو است، زیرا که در شعر هم، « جدالِ سمت‌ها » ردّ ِخودرا به‌جا می‌گذارد، ردّی که آن را در اندیشه‌های شعرشناسیکِ شاعران هم می‌شود دنبال کرد.

[ یک بندِ نوشته چیزهای فنّی است که ترجمه‌ی شان سودی ندارد ]   

هم‌زمان می‌بایستی برخی کم‌بودها را پذیرفت. درباره‌ی مهم‌ترین ( کم‌بودها) خودِ  ت.اِس. الیوت  آگهی داده‌است « آن شاعر، که درباره‌ی شعر سخن می‌گوید یا می‌نویسد،برای این کار دارای توانایی‌های ویژه و مرزها ( محدودیت‌ها )ی ویژه است : اگر این را بپذیریم، بهتر می‌توانیم آن‌ها را بسنجیم و در باره‌ی آن‌ها داوری کنیم – یک هشدار، که آن‌را من به شاعران به‌همان اندازه سفارش می‌کنم که به خواننده‌گان، در باره‌ی آن‌چه که شاعران در باره‌ی شعر می‌گویند  » براین پایه در کم‌ترین موردها است که نظریه‌ای، نظریه در معنای مرسوم آن، در میان است، اگرچه گاه، یک جمله‌ چنان مؤثّر و درست صورت‌بندی شده‌ می‌نُماید، که درآن باره، به‌نظر می‌رسد، نظریه هیچ ضروری نبوده‌است، زیرا که تجربه و دریافتِ درونی  در باره‌ی موضوع ِبحثِ این‌جا، هم‌چون احکام ِ هر یک از علوم ِجداگانه ، کم حقایق ِ مسلّمی را آشکار نساخته است، حقایقی که، اگر چنان‌چه به‌مثابهِ بدیهیاتِ مسلّم گرفته شوند، نه به‌نُدرت به پیدایی ِنسخه‌های شعری‌ کمک کرده‌اند،و این برداشت را ‌پدید آوردند که گویی شعرها می‌تواننداز پیش برنامه‌ریزی و جهت داده شده تولید شوند و نویسنده  با رایانه  جا‌به‌جا شود.

یک ناهم‌خوانی ( و یا استثناء) از نوعی دیگر نیز نادیده‌گرفتنی نیست: نه هر شاعر یا شاعره‌ای که حضور او در کتابی مثل این کتاب چشم‌ناپوشیدنی می‌نماید، همان شعرشناسی‌ای را، که متناسب با یک اثر ِشعری‌اش بوده،  برای جهانِ آینده به‌جا نهاد، که آن را بتوان هم‌چون « کلید »ی برای فهم ِ یک کار ِمُشابه به‌کار گرفت. و این نیز پنهان نیست که آن کسی، که برایش دشوار و ناگوار نیست تا در باره‌ی نحوه‌ی کار خود در سرودنِ شعر به ژرف‌اندیشی بپردازد، خود با شعرهایش در پُشتِ آن نحوه بازمانده‌است. این نیز رازی پنهان نیست، که یک اثر ِشعری ناگزیر باید بُرهه‌هایی را بگذراند و پلّه‌هایی را بالا ‌َرَود، اگر که این اثر بخواهد با تحوّلِ روزگار و تحوّلِ خصوصیاتِ فردی شاعر به‌درستی هم‌خوان باشد، تا باری این احساس بتواند پدید آید، که در یک شاعر  چند شاعر پنهان‌اند، ازآن‌رو که صداهای او چنین از هم‌دیگر متفاوت‌اند. ازاین سبب، در متن‌های شعرشناسیک هم سخن از ( دیدگاه‌هایی) نیست که برای همه‌ی دوره‌ها و دفترهای یک شاعر معتبر است، بل‌که گاهی سخن از دیدگاه‌هایی است که هم‌دیگر را نقض و یا رد می‌کنند. برخی متن‌ها، تنها و تنها به یک دفتر شعرمربوط است و با این وجود هم‌چون یک سندی دراین کتاب آورده شده، که نمی‌شد از آن چشم پوشید.

[ . . . ]

     

 


 

[1] -  ـJohannes R. Becher

  -  1958/1891 از شاعران به‌نام ِقرن  بیستم آلمان. نحست از شاعران جنبش هنری/ادبی اِکسپرسیونیسم. پیوستن به جنبش کارگری/کمونیستی. گریز از آلمان. نام او در فهرست سیاه فاشیست‌ها. پس از جنگ دوم در آلمان شرقی. چندی وزیر فرهنگ.

داستان زنده‌گی هنری و احتماعی/سیاسی‌اش، هم‌چون شمار نه‌چندان کم ِشاعران دبگر ِ آلمان، دارای بُرهه‌های توجّهبرانگیز است.

 

[2]

 - Thomas Stearns Eliot

-  1965/1888 – از شاعران به‌نام آمریکا/انگلیس.  از شاعران به‌نام در ادبیات جهان در سده‌ی بیست . برنده‌ی جایزه نوبل سال هزارونُه‌صدوچهل و هشت. کار اصلی او شعر بود ولی از نظریه‌پردازان ادبی هم به‌شمار است. 

 

[3]

Franz Mon

   1926 -  از شاعران و نظریه‌پردازان شعر مشخّص در آلمان.

 

[4]

- Gόnter Kunert

  1929 – پس از جنگ دوم در آلمان شرقی. آشنایی با ب. برشت و  ی.ر. بِشِر .

عضویت در حزب سوسیالیست متّحد آلمان شرقی که سپس در سال 1977 از او پش گرفته شد. از شاعران به‌نام آلمان ( شرقی و غربی) در پس از جنگ دوم.  از سال 1979 به آلمان غربی رفت.  

                                                        یازگشت به فهرست همه‌ی نوشته‌ها    یازگشت به فهرست این نوشته